حنانه حنانه ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

حنانه عسل مامان و بابا

دعا برای عزیزجون حنانه ...

بیست روز !  بیست روز از فروردین نود و یکی که خودمون آماده می کردیم تا ببینیمش ! می گذره  اتفاقات زیادی تو این چند هفته  بود که فرصت نکردیم درموردشون بنویسیم از شادی سال تحویل گرفته و دید و بازدید های عید تا مسافرت به شهرستان ، مریضی حنانه و بابایی و رفتن زیر سرم هر دوشون ، فوت عمو مامان حنانه و ... اما در کنارتجربه  تمام این اتفاقهای خوب و بد یه اتفاق خیلی بد دیروز برای مادربزرگ حنانه افتاده و بخاطر بیماری قند و ناراحتی قلبی که داره احوالش چندان مساعد نیست. و همه ما نگران سلامتیش هستیم ... همین جا از همه دوستان مهربون و نی نی وبلاگی ها عزیز می خواهیم که برای تمامی بیماران ، علی الخصوص عزیزمهربون حنانه دعا کنن تا هر چه...
20 فروردين 1391

مادرانه برای گلم حنانه...

  سلام گل مامان. الان که شروع کردم به نوشتن ساعت 4:30 صبح و تقریبا 4 ساعت مونده به تحویل سال. تو مثل فرشته ها خوابیدی (البته بعد از اینکه کلی به من کمک کردی تو جارو کردن خونه) و همین طور که نگاهت می کردم یاد خاطرات قشنگی که تو سال گذشته با دخترم داشتم افتادم. روزهای اول تولدت همیشه و همیشه برام شیرین ترین و بهترین روزهای زندگیم بودن و خواهند بود و شیرینش هرگز برام کم نشد بلکه با تو هر روز بیشتر شد. اولین باری که غلتیدی خیلی ذوق کردم اما وقتی راه رفتی تو آغوشم گرفتم بوسیدمت و حس کردم دخترم دیگه موجودی نیست که همیشه به من متکی باشه بلکه یه همراه برای همیشه منه. هیچ وقت یادم نمی ره وقتی برای اولین بار تیزی دندون صدفیت رو روی انگشتم ح...
1 فروردين 1391
1